سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

90/7/8
7:20 ع

ظواهر فریبنده دنیا

 دوستان خدا کسانی هستند که به باطن دنیا می نگرند زمانیکه مردم به ظاهر آن نگاه می کنند و به آینده آن مشغولند در حالیکه مردم به امروز آن سرگرمند و لذا اموری را که می ترسند سرانجام قاتل آنها باشند از میان می برند  و آنچه را می دانند عاقبت آنها را ترک می گوید به دست فراموشی می سپرند آنچه را دیگران بسیار می بینند کم می شمارند و رسیدن به آن را از دست دادن محسوب می کنند دشمنند با آنچه دنیا پرستان صلحند صلحند با آنچه آنها دشمنند قرآن به وسیله آنها فهمیده می شود و آنها نیز به وسیله قرآن می فهمند قرآن به وسیله آنها برپا است همانگونه که آنها به وسیله قرآن برپا هستند  بالاتر از امید خود امیدی نمی بینند و برتر از آنچه می ترسند مایه ترسی سراغ ندارند  اشاره به خشنودی و خشم پروردگار است     نهج البلاغه

 


  

89/11/19
2:56 ع

کوپه

دلم حسابی واسه وبگاهم تنگ شده بود... از خدا می خوام عرض عمرم رو زیاد کنه تا قبل از اینکه وقت تموم شه به یه دردی بخورم .... سعیم اینه از این به بعد زود به زود آپ کنم...


  

89/6/18
4:34 ص

دست و دلم به طرح فطر نمی ره... تنها عیدی که، از اومدنش خیلی خوشحال نمی شم...


  

89/6/17
4:47 ص

خرم آنروز کزین منزل ویران بروم/راحت جان طلبم وز پی جانان بروم
نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی/تادر میکده شادان و غزل خوان بروم

حلال کنید اگه کارای کوپه لایق دیدگانتون نبود...

 


  

89/5/31
5:29 ص

کیفیت بهتر تصویر

خداوندا ریشه هایم را محکم گردان تا با هر وزشی، افکارم را باد نبرد... و با هر نسیمی آتش دلم خاموش نگردد...


  

89/5/30
1:21 ص

اینو اول به خودم می گم که با اینکه این طرحو زدم هنوز خوابم... به یه مرده شور گفتن این همه سال مرده شوری چیز عجیبی هم دیدی؟ گفت: آره چند ساله کارم اینه تا حالا این همه بدن اموات رو غسل دادم و با دستهای خودم کفن کردم ولی باورم نمی شه یه روزی خودمو‏ قراره کفن کنن! حالا حکایت ماست مرگ خوبه واسه همسایه... مدعی هستیم و تو خالی... دعا کنید بیدار شویم پیش از آنکه بیدارمان کنند...

دوم به هنرمندی می گم ادامه مطلب...

  

89/5/26
1:19 ص

هر وقت به یه در بسته رسیدی که یه قفل بزرگ روش بود نترس و ناامید نشو...
چون اگه قرار بود در باز نشه بجاش دیوار می ذاشتن...


  

89/5/18
6:27 ع

 

یادمه بچه که بودم همیشه بخاطر اینکه زمین رو نگاه نمی کردم زمین می خوردم و دست و پام زخمی می شد...
پدرم می گفت: خیلی سر به هوایی... اما من از این که آسمون رو نگاه کنم لذت می بردم... حتی اگه دست و پام زخمی می شدن...! اما الان... دیگه دلم نمی خواد سر به هوا باشم... چون می دونم اگه بخورم زمین دلم زخمی می شه...
خسته شدم...، تمام سنگ فرش های خیابون رو از حفظم...
                                                     دلم واسه آسمون یه ذره شده...


  
مشخصات مدیر وبلاگ
 
بینام[103]
 

حرف حق زدنه که حق حرف زدن میده...


لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
لینک‌های روزانه
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
صفحات اختصاصی
 





Powered by WebGozar

دوستان
 
موسیقی


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ