90/6/29
1:49 ص
وتقبل منا/ این اولین پست با نگاه روانشناسی و جامعه شناسی در مورد حجاب است... که به یاری خدا و همکاری هم قطاران گمنام کوپه تهیه شده... امید هست که در پست های بعدی بتونیم بهتر بگیم... اینکه خدا دوست داشت ما آدم ها رو که گفت هیچ اجباری نیست ولی اگه اینطور باشید بهتره...گفت همه شمایی که آروم و قرار ندارید... راه آرامش تون رو نشون می دم...
حرف اضافه: طرح ها و مطالب همه ی همسفران کوپه در مورد حجاب در سلسه پست های <هدیه ای از طرف خدا> استفاده می شه... طرح ها و مطالبتون رو به ایمیل کوپه بفرستید...
راسل مىگوید: از لحاظ هنرى، مایه تأسف است که بتوان به آسانى به زنان دست یافت. ویل دورانت نیز مىگوید: آنچه مىجوییم و نیابیم عزیز و گرانبها مىگردد. ویلیام جیمز به صراحت توصیه مىکند: زنان عزّت و احترامشان به این است که به دنبال مردان نروند، خود را مبتذل نکنند و خود را از دسترس مردان، دور نگهدارند. پس حجاب احساس ارزشمندى است؛ که موقعیتى بلند مرتبه براى زنان پدید مىآورد و مردان را در محدودیت فرو مىبرد. اگر چه در بیان به زنان گفته مىشود که پوشیده بیرون آیید؛ ولى واقعیت آن است که به مرد گفته مىشود، بهره بردارى جنسى در همه جا ممنوع. چون راه چشم را که نافذترین کانال حسىِ مردان است، نمىتوان سد کرد. و نیز توفیق در پاره اى از مسؤولیتها و حتّى سپردن برخى از مسؤولیتها به حجاب تکیه دارد و افرادى که بىحجابى پیشه مىکنند، توان انجام آن را ندارند. این گروه ناگزیر باید به خویش پردازند و - چنان که امروزه مشاهده مىکنیم - چارهاى ندارند جز آن که انجام آن مسؤولیتها را به دیگران و حتّى مردان بسپارند. زنانى که در پى دلربایى و جلب نظر دیگرانند و جز عرضه پیکر خود به چیزى نمىاندیشند، هرگز نمىتوانند غمخوار همنوع خود باشند؛ در برابر خانواده و اجتماع احساس مسؤولیت کنند و به معنویت خود و اعضاى خانواده و جامعه بیندیشند. این افراد، افزون بر آن که خود به دلیل ناتوانى یا شانه خالى کردن از انجام دادن مسؤولیتهاى فردى باز مىمانند، با روحیه و وضعیت بدنى خاص خویش محیط را آلوده و موقعیت را براى فعالیت مسؤولیت پذیرانه نامساعد مىسازند. بر این اساس، بازدهى فعالیتهاى خانوادگى و اجتماعى را کاهش مىدهند و حتّى دقّت عمل را دچار اختلال مىکنند؛ به عبارت دیگر، این افراد خود ناتوان مىمانند و دیگران را نیز از انجام دادن تعهدات و مسئولیتهاشان باز مىدارند. تحقیقات گسترده و به ویژه پژوهشهاى میدانى، حاکى از افت تولید و کاهش سطح کیفیت در مراکز آلوده به افراد بىحجاب، بر درستى این سخن گواهى مىدهد. اسلام که عاطل و باطل ماندن نیروهاى عظیم انسانى و غیر انسانى را نمىپسندد، براى رسیدن به موفقیت در انجام تعهدات و مسؤولیتهاى فردى و اجتماعى، استعداد و شرایطى را لازم مىداند که رعایت پوشش خاص یکى از آنها به شمار مىآید. فرد بىحجاب با رعایت نکردن این شرط در واقع از قبول مسؤولیت خوددارى ورزیده، در پى خواستههاى خود مىرود و حتّى دیگران را از انجام تعهدهاى پذیرفته شده باز مىدارد. بنابراین، حجاب هرگز به معناى محدود کردن حوزه مسؤولیت زن نیست. حجاب شرط موفقیت در انجام دادن مسؤولیتها و سپردن برخى مسؤولیتها است. انسان، با انتخاب بىحجابى از قبول مسؤولیتهاى حساس و سنگین شانه خالى مىکند؛ آزاد از هر تعهدى سر بار دیگران مىشود و مسؤولیتها را به دیگران وا مىگذارد.
رعایت مسآله عفاف و حجاب در بهداشت روان افراد بسیار تاثیر گذاراست. به طوری که اضطراب و نگرانی را کم کرده ، و موجب بالا رفتن اعتماد به نفس اشخاص می گردد. جدیدترین تحقیقات نشان داده زنانی که مایل به نشان دادن خود به مردان غریبه هستند، به توانایی های درونی خودشان اعتماد کافی ندارند و از همین رو به سمت استفاده از جاذبه های ظاهری روی می آورند. مدبّر آفرینش که خواهان تداوم نسل بشر است، خود، به قلم تدبیر و تکوین، جاذبههاى عقلى، اجتماعى، فطرى و زیستى - جنسى را در آدمیان و حتّى حیوانات و گیاهان به ودیعت نهاده تا در پرتو جذب و انجذاب درونى همیشگى شعله وجودشان را بر افروخته نگهدارند. خالق هستى براى بقاى دیگر موجودات تنها همین جذب و انجذاب را کافى دانسته، ولى براى بقاى نسل بشر مسؤولیت سپارى را نیز از نظر دور نداشته است؛ زیرا بشر چون جانوران و گیاهان نیست که نسل وى تنها با جاذبههاى زیستى - جنسى و عشق ورزى آزاد پایدار ماند. نوزاد انسان پس از تولّد به تغذیه، نگهدارى و پرورش درست نیازمند است و بدون مراقبتهاى بهداشتى، زیستى و... فرصت حیات نمىیابد. بر این اساس، معمار هستى که نهاد آدمى را آن گونه سرشت، برگنبد تشریع این گونه نوشت که ازدواج محبوبترین بنیادها براى بنا نهادن کانون تولّد و مهد پرورش و رشد نوع انسان است، تاهم جذب و انجذاب به محیط خانواده محدود گردد و هم نسلى سالم و متعادل پرورش یابد. چون جذب و انجذاب لجام گسیخته هرگز به بقاى نسل تن نمىدهد و آن را مزاحم عشق ورزى خود مىبیند؛ همانگونه که نسل ناسالم، پدر و مادرى نمىشناسد تا آن نژاد را استمرار بخشد. به این منظور، انتظار مىرود معمار نظام تکوین و تشریع در راه نیل به خواست خود، به تدبیر و تشریع لازم دست یازد و اسباب رسیدن به آن هدف را تشریع فرماید. «حجاب» در شمار این اسباب جاى دارد. آیا فرصت رشد شخصیت با رعایت حجاب بیشتر فراهم مىگردد یا با عدم رعایت آن؟ انسانى که پیوسته نگران زیبایى خود است و بیشتر در جهت معرفى پیکر خود مىکوشد، بهتر مىتواند قابلیتهاى خود را بشناسد و به فعلیت برساند یا آن که سر در باغ اندیشه دارد؟ آیا توجّه به نیازهاى جسمانى و سطحى به انسان امکان رشد مىدهد یا توجّه به نیازهاى عالى و مخصوص انسانها؟ آیا غرق شدن در خود نمایى و جلب توجّه دیگران مسیر منتهى به یافتن خویشتن است؟ انسانى که زندگىاش تحت فرمان و ارادهاش نیست، در حس هویّت یابى خود (of Identity A Sense) دچار شکست شده است تا چه رسد به آن که هویّتش را به کمال رساند. زیرا سلیقه و خواست دیگران در زندگىاش تأثیر مىگذارد و چنان زندگى مىکند که دیگران مىپسندند، نه آنگونه که خود مىپسندد. ?بىحجاب در اندیشه نمایش خود و زیبایى خویش است. این امر که عقده حقارت (inferority complex) انسان را مىنمایاند، زمینه رشد و تعالى وى را نابود مىسازد؛ در حالى که زن مانند مرد یک انسان است و باید از نظر انسانى رشد و تکامل یابد. کسى که با نمایش زیبایى خود و گزینش پوششى ویژه در اندیشه جلب نظر دیگران به سر مىبرد، در حقیقت مىخواهد با تکیه بر جذابیتهاى ظاهرى خویش و نه اصالتها و ارزشهاى متعالى خود، جایى در جامعه بیابد. در واقع او از این طریق اعلام مىدارد، آنچه برایش اصل است و اهمیّت دارد، «زن بودن» او است نه انسانیت و اندیشه و لیاقت و کارآیىاش. چنین فردى قبل از همه اسیر خویش است و به مغازهدارى شبیه است که پیوسته در اندیشه تزیین ظاهر و تغییر دکور خود به سر مىبرد و فرصت پرداختن به آرزوهاى بزرگتر را نمىیابد. به راستى آیا برهنه شدن و کشاندن رفتارهاى جنسى به کوچه و خیابان به آدمى ارزش مىدهد و انسان را از احساس ارزشمندى بهرهمند مىسازد؟ البتّه شاید احساس رضایت آنى و زود گذر پدید آورد، ولى کمتر کسى است که بر خوردارى از این حالت و رفتار را ارزش تلقى کند و شخص برخوردار از این روحیه را ارزشمند بداند. افزون بر این، تأمین هر خواستهاى همیشه با احساس رضایت همراه نیست. در جامعهاى که برهنگى تمام شریانهاى آن را پر کرده و زن و مرد همواره در حال مقایسه داشتهها و نداشتههاى خویشند، انسانها در تشویش مستمر و دلهره همیشگى فرو مىروند؛ زیرا رقابت و مقایسه در میدانى رخ مىنماید که ظرفیت رقابت ندارد و بدین سبب، آدمى به تنوع طلبى حریصانه کشیده مىشود. بىتردید تا وقتى این اندیشه فضاى ذهن آدمى را آکنده است، فرصتى براى بروز خلاقیت و ابتکار باقى نمىماند. ذهنِ مشغول به تصاحب دل دیگران و جلب نظر مردان و پسندیده شدن، هرگز اندیشه علمى را بر نمىتابد و نمىتواند یافتهاى تازه عرضه کند. او در پى آن است که در وضعیت موجود پسندیده شود نه آن که وضعیت را تغییر دهد و با ابتکار و خلاقیت، طرحى نو در اندازد. از سوى دیگر، از آنجا که احساس بىارزش بودن تمام وجود این افراد را پر کرده است، در پى جبران این کمبود بر مىآیند و چون آسانترین راه رسیدن به این احساس، مقبول دیگران واقع شدن است، از طریق سکس و عرضه پیکر خود در این مسیر گام بر مىدارند تا به شکلى، احساس ارزشمندىِ از کف رفته خود رإ جبران کنند. در حالى که شخص بر خوردار از حجاب هرگز چنین نیازى را احساس نمىکند. در نگاه او بهترین راه جبرانِ احساسِ ارزشمندى آن است که خود را از دسترس بیگانگان دور نگهدارد و مقام و موقعیت خود را پایین نیاورد. بنابراین، چنین افرادى هم ارزشمندى را از کف دادهاند و هم در جبران آن به بیراهه رفتهاند. راه رسیدن به احساس ارزشمندى پایدار، رفتن در پى کسب صفات ارزشمند و پایدار است. انسان بر خوردار از حجاب، با دور نگهداشتن خود از دسترس دیگران، سطح ارزشمندى خود را ارتقا مىبخشد تا آنجا که مرد، نیازمندانه به آستان وى روى مىآورد. بىتردید اگر زنان این مفهوم را به طور کامل درک کنند، به پوشیده داشتن و مخفى ساختن پیکر خویش بیشتر گرایش نشان مىدهند و پى خواهند برد که راه احساس ارزشمندى در دسترس و مقبول بودن لحظه به لحظه نیست.